معنی شهر ظروف سفالی

فرهنگ عمید

سفالی

آنچه از جنس سفال باشد: کوزۀ سفالی،


ظروف

ظرف
* ظروف مرتبطه: (فیزیک) ظروفی که ‌توسط مجرایی به ‌همدیگر متصل باشند به‌طوری‌که هرگاه در یکی از آن‌ها مایعی بریزند به ‌ظرف‌های دیگر هم داخل شود و در همۀ آن‌ها به یک‌ سطح افقی قرار گیرد،

ظریف

فرهنگ فارسی هوشیار

سفالی

(صفت) منسوب به سفال آنچه از سفال سازند سفالین: کوزه سفالی. یا خانه سفالی. خانه ای که روی آنرا با سفال پوشند.


ظروف

جمع ظرف

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

لغت نامه دهخدا

ظروف

ظروف. [ظُ] (ع اِ) ج ِ ظَرف: و چندان نثارها و هدیه ها و ظروف و ستور آورده بودند که از حد و اندازه بگذشت. (تاریخ بیهقی).|| (ص، اِ) ج ِ ظریف. رجوع به ظریف شود.

گویش مازندرانی

سفالی

ساقه های برنج دسته شده که دانه های آن را تکاندن و بر زمین...

فرهنگ معین

ظروف

(~.) [ع.] (اِ.) جِ ظرف، آوندها.

(ظُ) [ع.] (ص. اِ.) جِ ظریف.

معادل ابجد

شهر ظروف سفالی

1872

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری